
سرانجام و پس از یکصد و پنج روز رهبران حکومت وحدت ملی دوکتور عبدالله عبدالله رییس اجراییه و محمد اشرف غنی رییس جمهورِ حکومت وحدت ملی ، کابینه را اعلام و به انتظارها خاتمه دادند.
با اینهمه واکنش ها در برابر این اقدام متفاوت بود. شماری از مردم اعلام کابینه را گامی به سوی آرامش دانستند و از آن به گرمی استقبال کردند. اما و در همین حال شمار کثیری از مردم از سران حکومت و به خصوص دوکتور عبدالله عبدالله رییس اجراییه جمهوری اسلامی افغانستان به دلیل آنچه که نادیده گرفتن شان در کابینه عنوان کردند به شدت انتقاد نمودند.
کمرنگ بودن بیش از حد حضور رهبران و شخصیت های جهادی در کابینه جدید ، نبود چهره های مطرح از ولایت پنجشیر که خود را محور مقاومت در مقابل تجاوزات بیرونی و توطئه های درونی می دانند و در خط مقدم تقابل با تقلب های میلیونی در انتخابات ریاست جمهوری سال روان قرار داشتند و همینگونه شهروندان شماری دیگر از ولایت های کشور که نخبگان خود را در کابینه جدید ندیدند از عوامل اصلی برافروختگی ها و نارضایتی های پس از اعلام کابینه بود. تا آنجا که شماری از شهروندان کشور پا از حریم سکون فرا تر گذشته و زبان به اهانت گشودند. این در حالیست که این واکنش ها از مرزهای مردم عام فرا تر رفته و پای شماری از نخبگان را نیز به میدان کشانید.
بنابرین و با نظر داشت این قضایا می توان به چند نکته کوتاه اشاره کرد.
در کشوری که بیش از سه دهه بحران و خونریزی و جنگ را پشت سر گذاشته باشد رو نهادن به خشم و خشونت امریست عادی و طبیعی.
در کشوری که دروازه هایش به روی هر بیگانه ای باز باشد و دشمنانش مترصد فرصت ، هر اقدامی و تصمیمی از این قبیل می تواند چالش برانگیز باشد و خطرساز.
در کشوری که قومیت گرایی و انحصار طلبی ریشه در سالیان متمادی داشته باشد و کابوسی فراموش نشدنی در ذهن هر شهروند؛ برداشتن هر گامی رفتن به همان منجلاب و جهنمی پنداشته می شود که پس ازگذشت چهل سال و قربانی شدن میلیون ها انسان،هنوزهم از آن نجات نیافته اند و هر سایه ای را سیاه می دانند و هر حرکتی را تباهی.
در کشوری که در سیزده سال گذشته به جای اعتماد سازی ، سیاست نفاق افگنی و مخدوش ساختن اذهان و مسموم ساختن فضا عملی شد و هیچگاهی دوست را دوست و دشمن را دشمن خطاب نکردند، اتخاذ هر تصمیمی سبب برافروختگی های جدی و اهانت های شدید می گردد.
همین مسایل باعث می شود که بگوییم: متاسفانه ما پس از گذشت پنج هزار سال هنوزهم با بحران بی اعتمادی رو به رو هستیم. بحرانی که فرصت های سیاه برای دشمنان کوردل و زبون ما می دهد تا با استفاده از تاریکی عقده ها و نارضایتی ها تیرهای مخوف و مهلک شان را رها و کشور را بیشتر از پیش در بحران فرو برند.
جا دارد که ندا کنیم هان ای مدعیان مکتب آزادی و آزادگی اندکی تأمل کنید و به جای تسلیم شدن به دریای خشم به گرمای منطق و تدبر رو بیاورید و به جای اهانت کردن و شعار های نامطلوب دادن به وادی اندیشه فرود بیایید زیرا گذار از تنگناهای بحران با قهر و خشم و خشونت میسر و ممکن نیست بلکه مدارا و مروتی می باید که در پرتو آن سفر بزرگ به سوی آینده آغازمی گردد.
بر رهبران و رهروان و نخبگان است که با قضایا نه بر مبنای احساسات وعواطف که بر اساس تعقل و تأمل برخورد کنند و با متانت و خلاقیت خود به دیگران ثابت سازند که واقعن شایستگی رهبری و پیروی را دارند و در هیچ حالتی دستخوش عصیان نمی شوند.
از جانبی هم رهبری و رهبران حکومت وحدت ملی باید به انتقادها و اعتراض های میلیون ها انسان این سرزمین نه با بی توجهی و بی تفاوتی که با احترام برخورد کنند و پاسخ بدهند و در عین حال، زمینه را به گونه ای مساعد سازند که همگان خود را در این نظام و در این اداره ببینند و بیابند.
رهبران حکومت وحدت ملی به ویژه دوکتور عبدالله عبدالله که خود برخواسته از متن مردم با غرور افغانستان است و با متانت کامل در کنار مردم ایستاده و زندگی خود را با سرنوشت آنان گره زده است باید به مردم اطمینان بدهند که راه همچنان باقی است و فرصت ها کافی. اینکه تنها در سایه احترام و اعتماد به همدیگر می توان هر تصمیم دقیقی را تقویت و تطبیق و هر اشتباه و خطایی را اصلاح و ترمیم نمود.
از جانب دیگر باید به خاطر داشت که دشمنان از سالیان متمادی به اینسو در کمین همین لحظات حساس بی اعتمادی در میان مردم و رهبران مردم استند و این فرصت به هیچ عنوان نباید به آنان داده شود زیرا ایجاد خلاء در میان مردم و حلقات رهبری همان و هجوم وحشیانۀ هراس افگنان داخلی و خارجی همان.
بنابرین راه رسیدن یک ملت بزرگ به هدف بزرگ؛ نه راه یکفرد است و نه راه یک روز ، بلکه راهیست طولانی و مسیری همگانی. مردمی به مقصد می رسند که دست در دست همدیگر دهند و با تمام توان به مقابله با موانع بپردازند. با تبسم به استقبال خطر بشتابند و با قاطعیت به درو کردن خارها بروند تا در نهایت بوستانی بسازند که گل هایش جاودانه باشند و محصولش ماندگار. ملتی در جنگ مرگ و زندگی موفق می شود که رهبرش بر مردم و مردمش بر رهبر اعتماد داشته باشد. وقتی دیگران به همدیگر باور و اعتماد دارند ما چرا نباید داشته باشیم؟ وقتی رهبر ما رهبر همگان است ما چرا خود را شکست خورده بنامیم و بدانیم. مگر این رهبر همان نیست که در دامان تو و در کوهساران تو پرورش یافته وبه رهبری رسیده است؟! اگر این رهبر همان است که تا دیروز شعار می دادی پس چرا اهانت؟ اگر نیست چرا حماقت و آنهم پس از این همه سال؟ مگر می شود خانواده ای فرزندی را برومند سازند و زمانی که باید به او تکیه کند و به تصمیمش اعتماد نماید؛ ناگهان و یک شبه بیگانه اش بخواند؟! آیا این بزرگترین جفا درحق چنین شخصیتی نیست؟ با اینهمه آیا این رهبر؛ یار ویاور و همسنگر وفادار قهرمان ما نیست؟ اگر هست پس به راهت و به حمایتت ادامه بده و اگر نیست؟ پس تاریخت را از سر بنویس و بر همه افتخاراتت خط بطلان بکش؟ مگر می شود جز این کاری کرد؟
و شما ای مردمان نازنین غور و هرات و تخار و همه کسانی که بر پا خواسته و بر ضد کسی شعار می دهید که تا دیروز فرزند تان و نامزد تان برای ادارۀ زمام امور تان بود. اگر وی از شما بود و هست پس اعتراض چرا؟ اگر نبود و نیست پس اعتماد کورکورانه چرا؟ نه آنهمه افراط در حمایت و نه اینهمه تفریط در اهانت؟!
مگر تو ای مجاهد تخار و فرمانده غور و وکیل هرات و متنفذ محترم هر ولایت و هر گوشه دیگر از این کشور؛ مگر جهاد شما و مقاومت شما و مبارزه شما محدود و منحصر به وزارت و وکالت و ریاست بود و تمام؟! مگر مقصد تان مقابله با تروریزم و فاشیسم و انارشیسم نبود و نیست؟! اگر هست بیایید و حمایت کنید و ادامه دهید و به مقصد برسید و اگر چنین نبوده و نیست؛ پس بدا به ملتی که قربانی شود برای هیچ؟!